می دانی چرا دلم شیرینی نمی خواهد؟ یک کندو عسل گوشه ای از دلم هست که لبالب شیرینم کرده. راستی یک مادر میگرنو به دردت می خورد آیا؟ دیشب حس کردم که همه چیزم را نباید نثارت کنم درد ها مال من! دردهای بی مسکن! شیرینی تسکین برای تو! تقسیم عادلانه ای است جوانه؟ ...
کوچک معصومم! این همه دلهره من برای تو هم خوب نیست : پس جان مادر باش و خوب باش و خوب بمان برایمان. نگرانم حفره گرد کوچکم چه چشمها و دلهای پاک و عاشقی آمدنت را لحظه شماری میکنند... پس محکم بچسب مرا که سفری به بلندای زندگی در پیش است. ...
وقتی کردی یه ایمیل بهم بزن، فرق اونگاهای مختلفو برام توضیح بده ببینم چی میگی. من مثل مامانت مالتی لینگوال نیستم که. فقط یه ترکی بلدم با یه کم فارسی. راستی جوجه، دوست دارم به زبون اونگایی چی میشه؟ احتمالاً میشه اونگا اونگا. نه؟ ...